نامه به کودکی که هرگز زاده نشد-اوریانا فالاچی


نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

نویسنده: اوریانا فالاچی

ترجمه: مانی ارژنگی

انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۹

جزوه دینامیک-دانشگاه علم و صنعت-مهندسی مکانیک


کتاب دینامیک مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت

تالیف استاد شاهرخ حسینی هاشمی

انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۹

کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک- ترجمه اسلان فصیحی


مشخصات کتاب

  • کتاب ملت عشق
  • نویسنده: الیف شافاک
  • مترجم: ارسلان فصیحی
  • انتشارات: ققنوس
  • تعداد صفحات: ۵۱۱

ملت عشق

چهل قاعده عشق که به نام ملت عشق نیز شناخته می‌شود، توسط نویسنده فرانسوی متولد ترکیه «الیف شافاک» نوشته شده است. این رمان که پرفروش‌ترین کتاب تاریخ ترکیه به حساب می‌آید، اثری برگرفته از ارتباط عرفانی بین شمس تبریزی و مولانا است که به صورت دو داستان موازی و در هم تنیده روایت می‌شود. بطن اصلی کتاب حول موضوع عشق و نقش آن در دنیای مدرن امروز نسبت به گذشته می‌نگرد و چنان آن را از غرب به شرق گسترش می‌دهد که به زندگی رنگ و بویی عرفانی و زاییده شده از عشق می‌دهد. اینکه چگونه قطعه سنگی کوچک، برکه‌ای راکد و خاموش را به تلاطم و جنبش وا می‌دارد.

 درباره کتاب ملت عشق

رمان ملت عشق در سال 2010 به دو زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد و به محبوب‌ترین رمان تاریخ ترکیه و به یکی از پرخواننده‌ترین کتاب‌های جهان تبدیل شد. اثر شافاک شامل دو روایت موازی است، روایت معاصر در مورد زن خانه‌دارِ متاهل و ناخشنود به نام اِللا روبینشتاین است که در ماساچوست آمریکا زندگی می‌کند. اِللا برای آژانس ادبی کار می‌کند و در حال حاضر او بر روی کتابی به نام «کُفر شیرین» که توسط عزیز زاهارا نوشته شده است، کار می‌کند. داستان عزیر، روایت دوم این رمان است.

کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک- ترجمه اسلان فصیحی
انتشار : ۲۵ فروردین ۱۳۹۹

این سو و آن سوی متن


نام کتاب: این سو و آن سوی متن/

نویسنده: عباس معروفی/

فرمت: PDF/

حجم: 1 مگابایت/

عباس معروفی زاده ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران نویسنده، نمایش‌نامه‌ نویس، ناشر و روزنامه ‌نگار معاصر ایرانی مقیم آلمان است. او فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری آغاز کرد و در دهه شصت با چاپ رمان سمفونی مردگان در عرصه ادبیات ایران به شهرت رسید. از او رمان های سال بلوا (۱۳۷۱)، پیکر فرهاد، فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)، ذوب شده (۱۳۸۸)، تماماً مخصوص (۱۳۸۹) و 5 مجموعه داستان هم منتشر شده است. "این سو و آن سوی متن"، درس ها و تجربه های داستان و رمان از زبان معروفی است. وی در رادیو زمانه یک کارگاه داستان نویسی برگزار کرد که مورد استقبال خوبی قرار گرفت. این کتاب بخش های 1 تا 53 این کارگاه را شامل می شود.

 

این سو و آن سوی متن
انتشار : ۱۵ فروردین ۱۳۹۹

حل المسایل کتاب طراحی اجزاکالینز


حل المسایل کتاب طراحی اجزاکالینز

زبان :لاتین

حل المسایل کتاب طراحی اجزاکالینز
انتشار : ۵ آبان ۱۳۹۸

کتاب طراحی اجزا شیگلی ویرایش 7


کتاب طراحی اجزا شیگلی ویرایش 7

زبان: قارسی

کتاب طراحی اجزا شیگلی ویرایش 7
انتشار : ۵ آبان ۱۳۹۸

حل المسایل کتاب طراحی اجزا شیگلی ویرایش 9


حل المسایل کتاب طراحی اجزا شیگلی ویرایش 9

زبان :لاتین

حل المسایل کتاب طراحی اجزا شیگلی ویرایش 9
انتشار : ۲ آبان ۱۳۹۸

کتاب طراحی اجزا شیگلی ویرایش 9


کتاب طراحی اجزا شیگلی ویرایش 9

زبان :لاتین

کتاب طراحی اجزا شیگلی ویرایش 9
انتشار : ۲ آبان ۱۳۹۸

ژان دو فلورت و دختر چشمه


مارسل پانیول
سروش حبیبی

داستان در دهکده ای کوچک واقع در فرانسه، و در زمانی اتفاق می افتد که جنگ جهانی اول تازه خاتمه یافته است. مالکی حریص به همراه برادرزاده اش توطئه ای می چیند تا تنها منبع آب رسانی منطقه را مسدود کند تا املاک زارعی ورشکسته را به قیمت ناچیزی بخرد و به املاک خود بیفزاید. اما آن زارع مقاومت می کند و حتی همسر و فرزندش از این پایداری او به دردسر می افتند. «کلود بری» کارگردان مشهور فرانسوی از روی این کتاب دو فیلم معروف ساخته است.

ژان دو فلورت و دختر چشمه
انتشار : ۲ آبان ۱۳۹۸

زن در ریگ روان


معرفی و نقد کتاب تهران: در سال ۱۹۵۵، نیکی جومپی، معلم مدرسه‌ای در توکیو، برای جمع کردن حشرات به دهکده‌ای در نزدیکی دریا می‌رود. در برگشت، نیک آخرین اتوبوس را از دست می‌دهد؛ او از اهالی روستا می‌خواهد که شب را آنجا بماند و آنها او را به خانه‌ای می‌برند که زنی در آن زندگی می‌کند. این خانه درون گودالی قرار گرفته تا از هجوم بادهای همیشگی و شن و ماسه در امان باشد. تنها راه پایین رفتن از این گودال و ورود به خانه نوعی نردبان متحرک است که از طناب درست شده. صبح روز بعد، از نردبان خبری نیست. نیک جومپی به‌مرور درمی‌یابد که راه برون‌رفتی وجود ندارد و او موظف است در کنار زن، خانه را از ریگ‌های روان و طوفان‌‌های شن‌ در امان نگه دارد.

زن در ریگ روان، سه بخش دارد و ۳۰ قسمت. بخش اول (شروع داستان) با خبر گم‌شدن نیکی جومپی آغاز می‌شود «در یکی از روزهای ماه اوت مردی ناپدید شد». ازآنجاکه «پس از هفت سال کسی از حقیقت خبردار نشد، طبق مفاد بند ۳۰ قانون مدنی، مرد را در عداد مردگان قلمداد کردند». از اینجا به بعد با سرگذشت نیکی جومپی و آنچه برای او پیش‌ آمده است، سروکار داریم. محور اصلی این سرگذشت، رابطه او با همان زنی است که در خانه حضور دارد. زن، درست مانند همان ماسه‌ها حضوری غریب و ماهیتی مرموز دارد و رفتارهایش، به اندازه رفتارهای غریب و ناشناخته ماسه‌ها، عجیب است و دور از انتظار. پایانِ بخش اول و دوم هرکدام به نحوی، بیانگر نتیجه‌ی تلاش جانکاه جومپی برای فرار است.

داستان از زبان سوم شخص (دانای کل) روایت می‌شود. اما در تمام داستان به‌طرز غریبی احساس می‌کنیم این خود نیک است که دارد حرف می‌زند. پلات زن در ریگ روان بسیار ساده است. قهرمان در جایی گیر افتاده و سعی می‌کند خود را نجات دهد. همین پلات ساده را اما کوبو آبه با ظرافت‌های بسیاری تبدیل به داستانی پر تنش و زنده کرده است. او با خلق یک فضای فیزیکی جدید و بیش از همه عجیب، موفق شده است بحران‌هایی را که نیک جومپی از سر می‌گذراند واقعی‌تر کند. خواننده همراه با نیک مدام خود را در فضایی می‌یابد که ناآشناست. ساده‌ترین امورات زندگی (از آب خوردن تا خوابیدن) با سختی و مشقت بسیار همراه است و شن و ماسه تبدیل به عنصری جدانشدنی از زندگی می‌شود. نیک دیگر از این ماسه‌ها رهایی ندارد. آبه به‌طور مفصل و در تمام لحظه‌ها هذیان‌های ذهنی و رؤیاهای قهرمان را موشکافی می‌کند و همراه با فلش‌بک‌هایی که به زندگی گذشته‌اش می‌زند، راه را برای شناخت بیشتر از او فراهم می‌کند. نیکی جومپی، به دنبال کشف گونه‌ای ناشناخته در علم حشره‌شناسی است. او مردی است بلندپرواز و درعین‌حال درگیر زندگی روزمره. او می‌خواهد با کشف حشره‌ای جدید نام خود را بر آن بگذارد تا بتواند نامش را برای همیشه در تاریخ زنده نگه دارد. همان‌طورکه در پشت جلد کتاب هم می‌خوانیم، این داستان فضایی کاملاً دلهره‌آور دارد؛ فضاسازی‌‌های بی‌نظیر آبه کمک می‌کند تا همان خفگی و دلهره‌ای را تجربه کنیم که جومپی با آن دست و پنجه نرم می‌کند. اما این باعث نمی‌شود آن را داستانی بدانیم با درونمایه ترسناک؛ بلکه بیش از هر چیز با درگیری‌های وجودی و پرسش‌های بنیادین جومپی دربارهٔ خودش و زندگی گذشته‌اش مواجه هستیم. انسانی که در جست‌وجوی کشف نهایی و مهم خود، یک حشره، به آنجا می‌رود، اما تمام ارتباطش را با دنیای بیرون از دست می‌دهد. هنر کوبو آبه پیوندزدن این فضای وجودشناسانه (اگزیستانسیال) با عناصر داستان‌های دلهره‌آور است.

«کوبو آبه» در ۱۹۲۴ در توکیو به دنیا آمد. او در جوانی به ریاضیات و گردآوری حشرات علاقه‌مند شد. این مسئله در بسیاری از قسمت‌های کتاب خود را نشان می‌دهد. نیکی جومپی نیز همان‌‌طورکه گفته شد، علاقه فراوانی به جمع‌آوری حشرات دارد و علی‌رغم آنکه یک معلم معمولی در مدرسه است، تمام جاه‌طلبی‌های خود را در این رشته دنبال می‌کند. این مسئله حتی در تحلیل‌های گوناگونی که نیکی از وضعیت خودش دارد نیز کاملاً به چشم می‌خورد. دربارة اینکه چرا نویسنده از استعاره حشره استفاده کرده است، نقدها و تحلیل‌های بسیاری نیز نوشته شده. آبه به آثار «پو، داستایفسکی، نیچه، هایدگر، یاسپرس و کافکا» علاقمند بود و بی‌دلیل نیست که او را «کافکا»ی توکیو می‌نامند. او در سال ۱۹۴۸ نخستین کتابش، علامت جاده در انتهای خیابان، را منتشر کرد. در ۱۹۵۱ مهم‌ترین جایزهٔ ادبی ژاپن، جایزه آکتاگاوا را برای رمان «جنایت‌ آقای سسین کاروما» دریافت کرد.

زن در ریگ روان
انتشار : ۲ آبان ۱۳۹۸

جهان و تاملا ت فیلسوف


"تنها یک خطای فطری وجود دارد و آن این تصور که ما برای خوشحال بودن زندگی میکنیم."

جهان و تاملات فیلسوف کتابی برگزیده از نوشته های یکی از بزرگترین فلاسفه قرن نوزدهم آلمان, آرتور شوپنهاور, مردی که هنوزنتوانسته ام قاطعانه نظرم را در موردش ابراز کنم...شوپنهاور با نگاهی به نظر بدبینانه و با لحنی طنزآلود واقعیت هستی را به تصویر کشیده و خواننده را بیرحمانه در برابر حقیقتی عریان از آنچه زندگی نام دارد قرار میدهد...فلسفه شوپنهاور تلخ, گزنده و در عین حال واقعی است:

"با کسب اجازه, باید بگویم که فلسفه ی من ناراحت کننده است-زیرا حقیقت را میگویم و حقیقت تلخ است و مردم بیشتر ترجیح میدهند اطمینان حاصل کنند که هرچه خدا آفریده خوب است. بسیار خوب, بروید به سراغ کشیشان و فیلسوفان را راحت بگذارید."

شوپنهاور اولین فیلسوف غربی است که به فلسفه شرق علاقه مند شده بود ودر کارهایش رد پایی ازتفکرات بودا همیشه نمایان است...درست مثل بودا, شوپنهاور هم دنیا را محل رنج و عذاب همگانی و همیشگی یافته و در وظیفه خود میدانسته که به تجزیه و تحلیل این رنج پرداخته و برایش تا حد امکان راه حلی ارائه بدهد....نگاه واقعی او در انکار نکردن کمبودهای انسانی و رد نظریه زندگی از منظر خوشحالی گرچه به ظاهر برای خواننده امیدی به همراه ندارد اما دریچه ای به روی بهتر دیدن و راهی برای روبرو شدن با این رنج هستی بدست میدهد....

به باور شوپنهاور تنها و بزرگترین نیرویی که کورکورانه و احمقانه ما را به جلو میراند "اراده حیات" است و این اراده در اشکال مختلف که اصلی ترینش بقای نسل است نمود میکند....اگر قدرت این اراده نبود ما کسی را برای جفت شدن انتخاب میکردیم که کاملا متفاوت از کسی بود که برای ازدواج برگزیده ایم...ازدواج که تنها برای ادامه بودنمان در شخص سومی میباشد و علاقه ما به جاودانگی و ادامه پیدا کردن همیشگی است بدون استثنا با افرادی اتفاق می افتد که در حالت عادی شاید حتی برای دوستی هم انتخابشان نمیکردیم....برای ازدواجی که منجر به از دست دادن انرژی, سرمایه و بخش بزرگی از روحمان میشود تنها باید مغزمان را به اسم عشق از دست داده باشیم تا بتوانیم به آن تن بدهیم...

کتاب از دو دفتر تشکیل شده است: دفتر اول در باب موضوعاتی چون در باب: اثبات اراده ی حیات, متافیزیک عشق, زنان, عبث بودن وجود, خودکشی و ....و دفتر دوم در باب مسائلی مانند نویسندگی, خوداندیشی, چهره شناسی و نبوغ ....است. از میان برگزیده ها که همگی جذاب و خواندنی بودند برای من یکی دو مسئله بسیار بحث برانگیز و چند گزیده بسیار دلپذیر بودند.

مبحث عشق یکی از دو نظریه بحث برانگیز شوپنهاور است چرا که با قطعیت آن را به مسئله جنسی و در نهایت بقای نسل مرتبطش کرده است:
"هر مرتبه ی عشق, هرچند هم که متعالی به نظر برسد, یکسره از غریزه ی جنسی برمیخیزد, در واقع, عشق مطلقا همان غریزه ی جنسی است منتها در شکلی سرکش تر, ویژه و شاید اگر دقیقش را بخواهیم, آشکارتر...حقیقت امر این که, عشق یعنی به راه انداختن نسل بعد...."

عشق از نظر شوپنهاور یک نیروی عظیم مثل گردباد است که چشم انسان را در برابر حقایق بسته و موجبات بهم آمیختگی با فردی میشود که در حالت عادی و خارج از آن نگاه هیچ جذابیتی برای ما ندارد و این کمال بی عقلی است که عمری را صرف دیگری و خواستهایش بکنیم فقط برای ادامه نسل بعدی...

مبحث جنجالی بعدی مقاله "در باب زن" بود که اگر پیشینه شوپنهاور را در موردش نمیدانستم به عنوان یکی از بزرگترین ضد زنهای جهان او را طبقه بندی کرده و در آن دنیا به سراغش میرفتم....شوپنهاور که پدر متمول خود را در جوانی از دست داده بود تاب دیدن زندگی آزادنه مادرش را در مصرف بی رویه ثروت پدر و گذران زندگی اش با مرد یا مردان دیگر را نداشت و همین باعث اختلافات شدید میان او و مادرش شده و در نهایت مادر او را برای همیشه از خود رانده و تا آخر عمر به او اجازه دیدار یا حتی نوشتن را نداده بود....این فقدان همراه با تحمیل قدرت از سوی مادر شوپنهاور را برای همیشه از جنس زن دلزده کرده و زیربنای اعتقادات یکجانبه اش در مورد زن و روحیاتش به شکلی بسیار آشکار و بدون هیچ ملاحظه ای شده بود.

"زنان باید در فکر منزل باشند و پخت و پز و آرایش دلپذیر, نه آمیختن با جامعه. باید در مذهب فرهیخته گردند, نه مشغول به خواندن شعر و سیاست-نه چیزی مگر کتب مذهبی و آشپزی. حالا و همیشه, موسیقی, نقاشی, رقص و قدری باغبانی و رفت و روب....."

مادر شوپنهاور نویسنده بوده و در زمان حیاتش کتابهایش بسیار پرفروش بوده اند(کتابهایی از نوع عامه پسند و همه عاشقانه) و این در مقابل پسری که پایه گذار تفکری برتر و بزرگانی چون فروید, نیچه, واگنر و اینشتین, امیل زولا و.....بسیاری دیگر بوده و با این وجود در زمان خودش ناشناخته مانده و حتی مورد غضب قرار گرفته بود میتوانست دلیل خوبی برای این تفکر نابحق شوپنهاور در مورد زنان باشد....برای او از زن گفتن یعنی از مادرش سخن راندن و من این را در هرجمله و کنایه او به روشنی دریافته و با همدردی از او گذشتم....

غیر از این, یکی از بخشهای بسیار مفید و دل انگیز کتاب مبحث "مطالعه و کتب" بود که به نظر من هر فرد کتابخوان یا علاقه به کتاب باید آن را بخواند...در این بخش شوپنهاور به اهمیت کتابخوانی در حد تعادل یا لازم میپردازد و در مذمت هرروزه و هر لحظه کتاب خواندن صحبت میکند....
"هنگامی که مطالعه میکنیم شخص دیگری به جای ما فکر میکند: ما فقط جریان ذهنی او را تکرار میکنیم......شخصی که فراوان یعنی تقریبا تمام روز با مطالعه میکند و در فواصل آن هم وقت خود را با اشتغالات خالی از تفکر هدر میدهد, به تدریج توان خود اندیشی را از دست میدهد, همچون شخصی که همواره سواری میکند و عاقبت راه رفتن را از یاد میبرد."

دانستن اینکه با مطالعه ما در جاده و تفکر و اندیشه دیگری قدم برمیداریم و بنابراین اگر همیشه به این راه رفتن ادامه بدهیم از جاده خود منحرف شده و یا هرگز پیدایش نمیکنیم بسیار حائز اهمیت است...هرکسی برای خود تفکری والا دارد که تا به آن نپردازد هرگز به آن دست پیدا نمیکند...باید با هر مطلبی که میخوانیم به خودمان وقت بدهیم, در آن تامل کنیم و در موردش به بحث و گفتگو یا تحقیق بیشتر بپردازیم تا بتوانیم پایه های اعتقاد و باور خودمان را با اندیشه خودمان بیابیم....پیروی کردن از دیگری هرچند نابغه و شاهکار کاری بس عبث و تقلیدی نابجا است...اول باید باورهای خودمان را داشته باشیم و بعد برای سازماندهی یا هماهنگی اشان به تفکرات دیگری رجوع کنیم....باید خود را رها کنیم در طبیعت و به شکلی آزادنه ذهنمان را واگذاریم تا جهان را از دید خودمان به تماشا بنشیند و با اندیشه خودمان محک بزند....این مغزمان را عادت میدهد به خودفکر کردن سازنده و نتیجه گیری های موثرتر....همچنین باید از مطالعه کتابهای بی ارزش خودداری کرده و با احترام به وقت و جایگاه فکری امان از خواندن هرچیزی و از هر دری درگذریم...

"کتابهای مزخرف بیشمار همان علفهای هرز مزرعه ی ادبیات اند که غذا را از غله میگیرند و نابودش میسازند. ادیبان, قلم به مزدان و مولفان پول ساز, برخلاف ذوق والا و فرهنگ شایسته ی روزگار, چنان موفق به کشیدن سلیقه ی عامه به سطح تارهای خیمه شب بازی شده اند, که مردم معتاد به مطالعه ی ضرب و فوری شده اند...یعنی مطاله ی جدیدترین کتب که احتمالا برای گفت و گو و خودنمایی در محافل اجتماعی موضوعیت دارند...."

و اینجاست که هنر نخواندن اهمیت زیادی پیدا میکند:

"هرگز نمیتوان کتابهای مزخرف را خواند و به مطالعه ی کتابهای عالی نیز پرداخت: کتابهای بد سم روح اند و ذهن را نابود میکنند. شرط مطالعه کتاب خوب, نخواندن کتاب بد است. زیرا زندگی کوتاه است و فرصت و توان محدود."

نگاه بدبینانه شوپنهاور را نادیده نمیگیرم, عریانی و صراحت گفتارش را هم نه و بخصوص تفکر یکجانبه و داوری غیرمنصفانه اش را در باب زنان و حتی عشق به سختی میتوانم انکار کنم...با درک این حقایق و بسیار خودآگاه فقط برای بقیه گفتار و اندرزهایش و تفکر والایی که مرا با بهت و حیرت به جاده حقیقی و روشن زندگی رهنمون میکند به این کتاب و گزیده هایش تمام ستاره ها را میبخشم.....گرچه برای بهانه جویی هنوز جایی هست از ترجمه خوب ولی آمیخته به کلمات سخت خوان فارسی یا عربی تا جملات گاه نامفهوم گرفته تا خلق و خوی تند شوپنهاور اما من با نگاهی مثبت و لذتی که از بیشتر قسمتهای کتاب بردم این کتاب را خوانشی دلپذیر و مفید نامگذاری میکنم....از دوست مهربان و خوبم که با معرفی این کتاب برای چندمین بار دنیایم را به دانشی با لذت آمیخت سپاسگزارم و بهترین جمله شوپنهاور را آویزه گوشم میکنم:

"عاقلانه ترین کار این است که زندگی را چون پنداری بیهوده, چون یک فریب بنگریم, افسانه ای که بس واقعی می نماید."

جهان و تاملا ت فیلسوف
انتشار : ۲ آبان ۱۳۹۸

خاطره ی دلبرکان غمگین من


خاطره ی دلبرکان غمگین من

روزنامه نگاری که همه عمرش را بی زن و فرزند و در تنهایی گذرانده در 90 سالگی بار دیگر عشق را تجربه می کند و دلدادگی پیرانه سر زندگانی اش را دگرگون می سازد. نگاهش به محیط اطراف و آشنایانش را سمت و سویی دیگر می بخشد و تصویری تازه از عالم و هستی را برایش رقم می زند، باعث می شود گذشته اش را به گونه ای نو بازشناسد و آینده مبهم و ظاهرا پایان یافته پیش رویش را یکباره نوید بخش بیابد. طرفه آنکه دلبندش دختری است 14 ساله و عامی و بی سواد.

خاطره ی دلبرکان غمگین من
انتشار : ۲۸ مهر ۱۳۹۸

مبانی فیزیک هالیدی جلد اول ویراست 10(مکانیک و گرما)


نام کتاب: مبانی فیزیک هالیدی ویراست 10

زبان : فارسی 

مبانی فیزیک هالیدی جلد اول ویراست 10(مکانیک و گرما)
انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۸

جوناتان مرغ دریایی


جاناتان مرغ دریایی

نویسنده: ریچارد باخ
مترجم: فرشته مولوی
ریچارد باخ جاناتان را در سال 1970 نوشت، داستان مرغ دریایی ای که نمی خواهد مثل بقیه مرغان دریایی زندگی کند، می خواهد تندتر و بالاتر پرواز کند. اما همنوعانش تغییر را دوست ندارند و او را از جمع خود می رانند. اما به راستی، جاناتان تنها مانده است یا مرغانی که او را راندند؟ سرگذشت این مرغ دریایی بلند پرواز، نزدیک چهل سال است که میلیون ها نفر را محسور خود کرده است.
جاناتان، مرغ دریایی ، کتابی است سرشار از امید. داستان پرواز و رهایی. داستان چگونه پریدن و چگونه دل کندن ، داستان رها کردن و شکستن تمام عادات. یک داستان نمادین که میشود از آن اوج گرفتن را آموخت. اینکه هرگز نباید مایوس شد و دست از تلاش کشید. نویسنده ی این کتاب، ریچارد باخ، خلبانی است که تا کنون سه کتاب درباره ی پرواز نوشته است و جوناتان مرغ دریایی یکی از زیباترین این سه کتاب است!
در این اثر بسیار ساده اما ارزشمند ، یک مرغ دریایی به نام جاناتان بر خلاف مرغان دریایی دیگر که پرواز و زندگی را فقط در به دست آوردن غذا در کنار ساحل (قانع بودن به حداقل آنچه می توان داشت) خلاصه کرده اند، دوست دارد شوق پرواز را تجربه کند ،دوست دارد لذت پرواز را تجربه کند و سرعت را. پرواز همان قابلیتی است که در ذات بال های جاناتان است ...
پرواز در ارتفاع اندک آن هیجان آموختن درون جاناتان را فروکش نمی کند او با تمام قدرت بال هایش فرصت می دهد ،تمام رسم های پرندگان را می شکند برای اینکه به تجربه نو برسد و هر چند این امر به طرد شدنش منجر می شود اما باز خسته نمی شود حتی تنهایی نیز بر او چیره نمی شود او به سرعت پرواز میکند و با موج ها زوز آزمایی و در قبال آن به لذت ماهی های عمق دریا می رسد هر چند سخت ...
آنقدر به تلاش می پرردازد که یک روز بلاخره پرده از رازی میگشاید ....چشم هایش آن زیبایی را که دیگر مرغان نمی بینند می بیند ... این بار یک پله بالاتر صعود میکند .. حالا خوشحال است که آنقدر به درجه بالای نگاه رسیده که می تواند استادی داشته باشد برای شناختن زیباترین ها و وارث دانش و نگاهی عظیم بودن....حالا او یک مرغ دریایی کامل است ...
حالا وقت آن رسیده حتی اگر شده بتواند یک مرغ دریایی را به خویشتنش باز شناساند کار بزرگی است ... و جاناتان نیز چون استاد خویش روزی آنقدر درخشان و نورانی میشود که دیگر دیده نمی شود اما همچنان جاناتان ها ادامه دارد ...

جوناتان مرغ دریایی
انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۸

گفتگو با مرگ


گفت و گو با مرگ:

شهادتنامه اسپانیایی  بخش دوم از کتاب وصیتنامه اسپانیایی است که آرتور کستلر در ۱۹۳۷ نوشته و منتشر شده‌است. او در این اثر وقایع جنگ داخلی اسپانیا در هنگام تصرف شهر مالاگا از سوی شورشیان سلطنت‌طلب (به رهبری فرانکو) و جریان بازداشت خود توسط آنان را شرح می‌دهد و از خاطرات و روزنوشت‌های خود در سلول انفرادی زندان شهر سویل می‌نویسد. بخش دوم آن کتاب در سال ۱۹۴۲ با عنوان گفتگو با مرگ منتشر شد.

گفتگو با مرگ
انتشار : ۲۴ مهر ۱۳۹۸

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما